داستان عاشقانه ی قرار آخر پیش نمایش

داستان عاشقانه ی قرار آخر نشسته بودم رو نیم‌کتِ پارک، کلاغ‌ها را می‌شمردم تا بیاید. سنگ می‌انداختم بهشان. می‌پریدند، دورتر می‌نشستند. کمی بعد دوباره برمی&


درحال بارگذاری ....
پیام مدیر سایت : به سایت ما خوش آمدید ! من و تمــام کاربران آرزومندیم لحظات خوبی در سایت ما سپری کنید ! در سمت راست سایت موضوعات موجود میباشد میتوانید استفاده کنید ...